چکیده:
ریشه ایرانی باستانِ واژه wāxš، wak- به معنای «سخنگفتن» و ریشه <em>اوستایی</em> آن vak-، دربردارنده معنای «گفتن» است و vāxš در یسنا، 17: 44 به معنای «سخن» در حالت فاعلی مفرد مؤنّث به کار رفته است؛ امّا در دوره میانه، این واژه در معنای «روح/نفس» بروز یافته و لغتنویسان این معنا از واژه را مطرح کردهاند. میتوان از این واژه به «نفس سخنگو» تعبیر کرد. در متونِ پهلوی زردشتی نیز واژه waxšūr (پیامبر) را برای زردشت به کار بردهاند. همچنین، در متنهای کهنِ فارسی، اگرچه این واژه دیده نمیشود، معنای در پیوند با هم این واژه، یعنی سخنگویی و نفس (نفس سخنگوی) پدیدار است. ناصر خسرو «سخن» را «طعامِ جان» خوانده و بارها از ترکیب نفس سخنگو (همان نفس کمالیافته در متون مانوی) یاد کرده است. او چنان وصفی از «سخن» به دست میدهد که گویا میتوان واژه «جان» را جانشین آن کرد و آن دو را یکی انگاشت. این موضوع میتواند از معنای واژه wāxš برخاسته باشد.
نمایه نشر:
اردستانی رستمی حمیدرضا . (2017). نفس کمالیافته در متنهای دینی ایرانی (اوستا، متنهای پهلوی زردشتی، متنهای مانوی و فارسی دری). پژوهش های ادیانی, 10(5), 83-95