شناسه Doi مقاله:
10.22034/jrr.2021.221929.1705
چکیده:
امروزه و در تفکر مدرن، موضوع مدارا با شاخههای مختلفی چون مدارای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی به ضرورتی اساسی و اصلی پذیرفتهشده در فرهنگ جهانی تبدیل شده و فراتر از آن، به موضوع آزادیهای دینیاجتماعی و کثرتگرایی توجه بسیار شده است. با توجه به اینکه جامعه غربی و مسیحی در طول تاریخ و به شهادت بسیاری، اهل مُدارا نبوده است، پرسش این است که: این اندیشه چگونه به فرهنگ مسیحی در غرب راه یافت؟ آیا ریشههای دینی و اجتماعی داشت که فراموش شده بود یا آنکه عناصر فرهنگی و الزامات زمانه در زمانی خاص این گفتمان را ضروری کرد؟ واقعیت آن است که بهرغم نکاتی مثبت در باب مدارای دینی در سیره و سخنان رهبران اولیه مسیحیت، این تغییر، نه خودخواسته و جوشیده از متن و مبانی دین و سنت کلیسا بود و نه به سنتی مستمر انجامید، بلکه پذیرش آن در دوره متأخر از سرِ ناچاری و به دلیل ضعف کلیسا و نیز مصالح سیاسی و منافع اقتصادی و دیگر الزامات روزگارِ جدید (مانند دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و اندیشه و ...) از سده هفدهم و در ادامۀ تحولات پروتستانی و جنگهای دینی بوده و همین، فارق اساسی آن از اسلام و جهان اسلام است. در جهان اسلام، تحت تأثیر سنت و سیره نبوی و ائمه b، از همان ابتدا «سنتی» در باب مدارا شکل گرفت که حاکمان در طول زمان کمابیش آن را رعایت کردند؛ البته این نافی جریانهای انحرافی خشونتطلب در جهان اسلام، بهخصوص در زمان حاضر، نیست که با بدفهمی و فرصتطلبی موجب اسلامهراسی در غرب شدهاند.
نمایه نشر:
حدادی بهروز . (2021). شکلگیری مدارای دینی در مسیحیت در مقایسه با اسلام. پژوهش های ادیانی, 17(9), 123-147 DOI: 10.22034/jrr.2021.221929.1705